فرقان

حس بدی دارم و پرازناراحتی یعنی تااین حد منفور فرقان...

خیلی فکر کردم و به نتیجه ای رسیدمحق با ثمرقند بهتره این قدر خودمو باخواب ها درگیر نکنم خواب ممکنه واقعی نباشه اما واقعیت واقعی ونمیشه کتمانش کرد...اقاجون واقعیت این بود منو رد کردنبقیش تصمیم باشما شما قطعا باعدالت تصمیم میگیرین چون این موضع من نبود این موضع شما بودمن ازشما درخواست کردم پس شما باید پاسخگو باشید وهرجوابی بدین باجان و دل قبول دارم.روحرفم صادقم چون لتمام جزییات فکر کردم ونتیجه هرچی باشه میپذیرم نوشته شده در جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 19:58 توسط شادی| فرقان...

نوشته شده در جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 20:4 توسط شادی|

فرقان...

سلام اقای منعیدت مبارک اعیادمبارکاقا جان این شمر چی ازجونم میخواد که هی میبینمشیه سوال چند باری پرسیدم جوابی ندادی یبار دیگه خواستم بپرسم بلکه این باز جواب دادی ازبین این دونفر کدومشو تو انتخاب میکنی اولی که مجهول بزرگتره باسوادتره یا دومیکه معلوم کوچیکتره حال ازهمه چی متوسطتریاپایینتره...؟کدومشو انتخاب کنم همه رو رد میکنم چون نمیدونم بایدبهشون چی جواب بدم دلم قرص نیست دلمو قرص کن اینباربجای من تو انتخاب کن تو صاحب منی بزرگترمی من نمیتونم نوشته شده در پنجشنبه چهارم اسفند ۱۴۰۱ساعت 2:14 توسط شادی| فرقان...